سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ | یــــاهـو
اوقات شرعی

دزد کلوچه - ماوراء

دزد کلوچه (جمعه 86/7/13 ساعت 5:32 عصر)


شبی در فرود گاه زنی منتظر پرواز بود و هنوز چندین ساعت به    پروازش مانده بود . او برای گذراندن وقت به کتابفروشی فرودگاه رفت کتابی گرفت و سپس پاکتی کلوچه خرید و در گوشه ای از فرودگاه نشست . او غرق مطالعه کتاب بود که ناگام متوجه مرد کنار دستی اش شد که بی هیچ  شرم حیایی یکی دو تا از کلوچه های پاکت را برداشت و شروع به خوردن  کرد . زن برای جلوگیری از بروز ناراحتی مساله را نادیده گرفت .
 
 زن به مطالعه کتاب و خوردن هر از گاهی کلوچه ها ادامه داد و به ساعتش نگاه کرد . در همین حال ، « دزد » بی چشم و روی کلوچه ، پاکت او را خالی کرد . زن با گذشت لحظه به لحظه بیش از پیش
خشمگین می شد .او پیش خود اندیشید : « اگر من آدم خوبی نبودم ، بی هیچ شک و تردیدی  چشمش را کبود کرده بودم !!!»
 
 به هر کلوچه ای که زن از توی پاکت برمی داشت ، مرد نیز بر می داشت .وقتی که فقط یک کلوچه در داخل پاکت مانده بود ، زن متحیر ماند که چه  کند . مرد در حالی که تبسمی عصبی بر چهره اش نقش  بسته بود ، آخرین کلوچه را از پاکت برداشت و آن را نصف کرد .
 
مرد در حالی که نصف کلوچه را به طرف زن دراز می کرد ، نصف دیگرش را توی دهانش گذاشت و خورد . زن نصف کلوچه را از دست او قاپید و پیش خود اندیشید : « اوه ، این مرد نه تنها دیوانه است ، بلکه بی ادب  هم تشریف دارد . عجب ، حتی یه تشکر خشک و خالی هم نکرد ! »
 
زن در طول عمرش به خاطر نداشت که این چنین آزرده خاطر شده باشد،  به همین خاطر وقتی که پرواز او را اعلام کردند ، از ته دل نفس  راحتی کشید . سپس وسایلش را جمع کرد و بی آن که حتی نیم نگاهی به  دزد نمک  نشناس بیفکند ، راه خود را گرفت و رفت .
زن سوار هواپیما شد و در صندلی خود جا گرفت .سپس دنبال کتابش گشت تا چند صفحه باقیمانده را نیز به اتمام برساند . دستش را توی کیفش برد ، از  تعجب در جای خود میخکوب شد . پاکت کلوچه اش در مقابل چشمانش بود!!!
 
زن با یاس و نومیدی ، نالان به خود گفت : « پس پاکت کلوچه مال آن مرد  بوده و این من بودم که از کلوچه های او می خوردم !» دیگر برای عذر خواهی خیلی دیر شده بود . حزن و اندوه سرسپای وجود زن را فراگرفت وفهمید که بی ادب ، نمک نشناس و دزد خود او بوده است !
 


  • نویسنده: مصطفی فوائدی

  • نظرات دیگران ( )


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ناهار 1 دلاری
    [عناوین آرشیوشده]
  •   فیلم‌های ماوراء

  •   يك تكه نان
      سوته دلان
      بوي پيراهن يوسف
      شبهاي روشن
       آرامش در ميان مردگان
      از کرخه تا راين
      رنگ خدا
      خدا نزديک است
      آژانس شيشه اي
      گاهي به آسمان نگاه کن
      هم نفس
      بوي کافور،عطر ياس
      يك بوسه كوچولو
      استعاذه
      وقتي همه خواب بودند
      خواب سفيد
      بيد مجنون
      بچه هاي آسمان
  •   فهرست موضوعی یادداشت ها
  • داستانک[325] . سخن بزرگان[22] . کاریکلماتور[9] . نیایش[7] .
  •   مطالب بایگانی شده
  • زمستان 1386
    پاییز 1386

  •  لینک دوستان من

  • سوته دلان
    هیچوقت
    علی‏وارم
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 626 بازدید
    دیروز: 4 بازدید
    کل بازدیدها: 165826 بازدید
  •   درباره من
  • دزد کلوچه - ماوراء
    مصطفی فوائدی
  •   لوگوی وبلاگ من
  •      دزد کلوچه - ماوراء
  •   اشتراک در خبرنامه
  •